وصف بهشت در اینکه چه دارد و چه باصفاست یک چیز است. اما آی میچسبد که بگویند بهشت چه چیزهایی ندارد. مثلا شکست عشقی ندارد. دستشوئی ندارد. جنگ و نسل کشی ندارد.
از فوکو( میشل) چیزکی خواندم درباره رویای ایرانی. انگار با انقلاب ۵۷ ارتباط خوبی برقرار کرده بود و به ویژه این را میستود که ایرانیها در این انقلاب، بهتر از سایر انقلابهای تجربه شده دنیا میدانند که چه میخواهند.
این سالهای ورشکستگی اقتصادی در ایران که چیزهای غیر اقتصادی مان (رویای آزادی و ارادهی استقلال) را هم به محاق میبرد، دم زدن از پیروزی بهمن ۵۷ کار سادهای نیست.
اما یک چیز، هنوز خوب آسان است. مشت کوبیدن توی دهن دنیایی که رئیسش با هر که میخواهد آزاد و مستقل باشد، ظالمانه برخورد میکند.
ما همتش را یا شاید حمیتش را نداریم که علیه او انقلاب کنیم ولی خوب میدانیم که نمیخواهیمش. هیچ چیز عوض نشده است. آمریکایی که امروز آنروا در غزه را تعطیل میکند و اجازه بازسازی غزه را نمیدهد و میخواهد فلسطینیها را بریزد توی صحرای سینا و ادعای مالکیت بر این زمین سوخته را مطرح میکند، همانیست که سیصد سال پیش ملیونها سرخ پوست را کشت تا کشور خودش را بسازد. او اساسا بدون نسل کشی اموراتش نمیگذرد و حالا با خرج کردن ملیونها تن بمب در این باریکه، بیشتر از روزهای نسل کشی در مناطق سرخ پوست نشین، خودش را مالک این خاک میبیند.
ما سروری او بر جهان را نمیخواهیم ولی بلد نیستیم جلویش در بیاییم. ورشکسته مان کرده، مردممان را از آن خروش انقلابی پشیمان کرده و انگشت اتهام را به سوی رویاهای ما گرفته.
تقصیر رویای آزادی است که ما فقیر هستیم
تفصیر وطن پرستیست که صدهزار غزهای شهید شدند و حالا هنوز هم آب خوش ندارند که بخورند...
تقصیر همه جهان است. همه چیز اگر نخواهیم باور کنیم که مشکل زورگویی امپریالیستهاست.
بهشت میدانی کجاست؟
آنجا که انقلابیها میخواستند بروند.
بهشت غیر از اینکه دستشویی ندارد، جایست که رویاها در آن متهم ردیف اول نیستند. بهشت آمریکا ندارد