loading...

رستم از این بیت و غزل

یار دبستانی سلام. اول از همه باید بگم که عی بابا تو عجب نخبه‌‌‌ای هستی و ما خبر نداشتیم. راستش هیچ جوره به ما نمی‌خوری. خوب شد رفتی خارج. امروز تهران بسیار سرد ...

بازدید : 1
دوشنبه 12 اسفند 1403 زمان : 20:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رستم از این بیت و غزل

یار دبستانی سلام. اول از همه باید بگم که عی بابا تو عجب نخبه‌‌‌ای هستی و ما خبر نداشتیم. راستش هیچ جوره به ما نمی‌خوری. خوب شد رفتی خارج.

امروز تهران بسیار سرد بود و باد آی باد می‌وزید و هوا می‌درخشید و البرز از همین میدان حر پیدا بود و برفها توی سینه کشش به پایین شهری‌ها پز میدادند و جهان تازه بود و یاد تو می‌وزید و جنگ نبود توی دل و فکرم .

و روز اول ماه به من جایزه دادند.

دفتر شعرت را پیدا کردم پسر. مال هفت هشت سال پیش بود و نو بود و کلمه‌ها مثل هوای امروز تازه بودند و چقدر بهت افتخار کردم فرزند.

یک عارف هندی معتقد است وقتی سرد است و باد می‌وزد، روحها اطراف ما پرسه می‌زنند. یک عارف اصفهانی این عقیده را به روز رسانی کرده و با هر نسیمی‌نتیجه می‌گیرد روح تو وزیده عین خیالش هم نیست که تو هنوز زنده ای.

دفتر خاطراتت را هم یکبار که چمدانت را می‌بستی کش رفته بودم و برای خودم کپی کرده بودم.

روزه ام باطل نیست؟ امروز چند صفحه خاطره‌هایت را خوردم و شعر رویش سر کشیدم.

دیگر آرزو نمی‌کنم به شهر و دیار برگردی و اتفاقی ببینمت.

آرزوی جدیم اینست که همه تو را ببینند‌ . آن طور که من دیدم ببینند. وقتی با ساک پر برگشتی و برای همه مردم سوغات داشتی و رسانه‌ها کلماتت را دست به دست چرخاندند ...آن روز در آن هیبت دیدن داری‌ .

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 9
  • بازدید کننده امروز : 10
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 873
  • بازدید کلی : 873
  • کدهای اختصاصی