چهل روز بیان رو بوسیدم گذاشتم لب طاقچه .پیش ازین چندین بار سعی کرده بودم یه مدت دور این میکده آفتابی نشم و هر بار یه جوری توبه شکسته بودم. اینبار عین چی به ضریحی دخیل بستم و نذر و نیاز کردم که طاقت بیارم، شماها که زیاد زیاد رهاش میکنین رمز موفقیتتون چیه؟
و امروز صبح جمعه که بالاخره اجازه داشتم بیام ، صبح جمعه نبود که، یک تکه از ابدیت بود.
آیا قبول دارین که ابدیت اون جاییه که بهترین لحظههاست و بهترین دوستانتون پیشتون هستن و بهترین اتصالها رو باهاشون دارین؟
و آیا قبول دارین که آدم، خوشش نمیاد از دست بده؟ اگر چیزی رو نداشته باشی و دست مردم دیده باشی دلت میخوادش . اما اگر چیزی رو به دستت داده باشن و از دستت بکشن بیرون، یه بخشی از روحت باهاش میره، توش جا میمونه، ازت کنده میشه
و آدمیزاد نمیتونه این وضعو تحمل کنه، دنبالش راه میافته، دنبال اون چیزی که تصور میکرده توی دستشه و از دستش در اومده.
حالا فرض کنین اون که از دستتون کشیده شده عشق باشه!
خیلیا با این پیگیری کردنهاشون موجب مردم آزاری میشن. یعنی ناخواسته با خواستنهای این چنینی، طرف حسابشون رو که به هر دلیل پشت کرده و رفته میآزارن
منم ازین آزارها به مردم داده ام. حد خودم رو نشناخته ام و در جای اشتباهی دنبال چیزی که فکر میکردم مال خودمه، کابینتهای آشپزخونه مردم بیگانه رو به هم ریخته ام.
برای همین دستگیر شده ام عین دزد و برام چهل روز بازداشت نوشتهانو امروز که آزاد شده ام باید توی جیب مردم دنبال پول خودم نگردم.
تو زندان که بودیم خدا خیرشون بده چند نفر جستجوگر حرفهای رو فرستاده بودن سخنرانی.
یکیش جناب سهروردی شهید بود. خبر داشتین اون مرد ریاضتهای چهل روزه هم آره؟
بعله این دانشمند هستهای هزارهی گذشته، اشراق رو در چشمهای یک دختر خانم زردشتی پیدا کرد و راه افتاد .
الکی نمیگم دانشمند هسته ایها، خیلی قرائن هست که اشراقیون به حضرت حافظ سفارش این شعر را داده باشند که:
دل هر ذره را که بشکافی، آفتابیش در میان بینی
بعد از آقا یحیای سهروردی هم آقای غلامحسین دینانی رو آوردند که ما رو برد یه کتابخونه پر از دالانهای هزارساله همه هم پر از کتاب
درباره پیدا کردن گمشدهای که به خاطر جستجوش آبرو ریزی و کلانتری و زندان نصیبم شده بود.
حالا که آزاد شدم یواشکی بگم : نمیتونم ریسک کنم و تو کتابخونهها دنبالت بگردم
خداوکیلی چرا باید بری گم بشی و آدم برای پیدا کردنت دربدر کلانتری و بیمارستان و کتابخونه و تاریخ صوفیه و عرفان بشه ؟هان؟
به هر حال دفتر عقل و آیت عشق آقای دینانی هم چیز خوبیه اما تو کحائی؟ تو کجائی تو کجائی؟؟