loading...

رستم از این بیت و غزل

چو غنچه گرچه فروبستگی ست کارِ جهان

بازدید : 9
يکشنبه 13 بهمن 1403 زمان : 13:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رستم از این بیت و غزل

من قدر تو و رابطه مان را می‌دانم. قدر این مثل جوانه سراز خاک درآوردن را. حست می‌کنم یا رب العالمین

نفسهایی که به من هدیه کردی را نگاه، چه داده‌‌‌ای و چه گرفته‌‌‌ای از من جز آه؟

حوادث و ماجراهای زندگی، دوست داشتن‌ها و نفرت آفرینی‌ها لن یصیبنا الا ما کتبت لنا (یا علینا؟؟؟)

"او" هم با تمام وجود حست می‌کرد. اوووه او کجاست و من کجا؟؟؟به او حسودی می‌کردم . حسودی به خاطر ارتباطش با تو. خودت این را می‌دانستی؟ من نمی‌دانستم، تازگی‌ها فهمیده ام. باور کن.

در روح ما چه امکانات مخفی‌‌‌ای چه بزرگ چه پیچیده کار گذاشته ای. لطفا یک روز من را به بازدید مجتمع صنایع روحم ببر.اتاق کنترل و دیسپچینگ را بگذار تماشا کنم. نوار نقاله‌های هزار کیلومتری و پاتیلهای مذاب چندین تنی را.

لطفاً..من به این بازدید نیاز دارم. به "خودآگاه و ناخودآگاه" گردی محتاجم. من باید قبل از اینکه عمرم تمام شود چشم باز کنم.لطفا.

ربنای عزیزم، نقدا بابت همه اسراف‌ها و تباه کاری‌ها شرمنده و مصیبت زده بدان من را

قدرتمندا، دریاب...من هیچ من نگاه، دوستت دارم این دارائی را این تنها دارائی را از من نگیر.

من بسیار بسیار می‌ترسم. به سرم آمده که می‌ترسم.هر کسی از راه رسیده سر از اتاق کنترل روح مخوفم در آورده، با دکمه‌ها بازی کرده، پاتیل مذاب عشق را بازی بازی به این طرف آن طرف تاب داده، گدازه‌ها ریخته اند کف روح، کارگرهای دل کباب شده اند ناغافل و یتیم‌هایشان مانده اند روی دست کشورم...مولای من دریاب...

منتظرم جوابی بدهی، جانگداز یا روح افزا هر چه باشد مشتاقم: لن یصیبنا الا ما قد تکتبه لنا

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 28
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 204
  • بازدید کننده امروز : 181
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 207
  • بازدید ماه : 207
  • بازدید سال : 1068
  • بازدید کلی : 1068
  • کدهای اختصاصی