*همیشه فکر میکردم بودن بهتر از نبودنه، بودن با معلولیت و فقر حتی، برای همین نگاهم به تولد بچههای جدید تحت هر شرایطی مثبت بود. تحت هر شرایطی؟
*گوشی دستم بود و توی صفحه اش، مادری توی چشمهایم نگاه میکرد و میگفت لطفا ما و بچهها رو بمبارون کنین ولی اینطوری با گرسنگی زجرکششون نکنین
*نمایندگی نیچه و شرکا در تیتر یک ذهنم نوشت: وفاداری و امیدواری باعث و بانی بیشتر اسارتهاست. واحد همدلی قلبم، زهر این جمله را گرفت و گفت؛البته ناامیدی مثل یک فنر فشرده میتونه یک عالمه انرژی ذخیره کنه تا در موقعیت مناسب آزاد کنه و تغییری رقم بزنه.
*دکترمریم بقائی در بیانیه اعتصاب غذای خودش و همکارانش نوشت صهیونیستها وجدان ساکنان زمین رو مورد آزار قرار دادند و این شکنجه ، روح آیندگان راهم خواهد آزرد.
* درست وقتی ایران و عربستان و ترکیه با همه اولدرم بلدرمهایشان نتوانستند نان بیاتی به غزه برسانند، ترامپ سوپر من وار وارد شد و منت گذاشت یک صدم کمکهای بشردوستانه وارد شود، غارتیها راهش را بزنند یا نزنند، کمکها توزیع نمیشوند، قبلا چهارصد نقطه برای توزیع وجود داشت ، همه یکجا این پایینها میمانتد تا مردم مجبور شوند نقاط شمالی را ترک کنند
*ارتشیهای غضب کرده درونم میپرسند فنرهای مربوطه را کجا باید ذخیره کرد. فنرهای ناامیدی خوب فشرده شده اند ، شاید روزی وقتش شد و انرژی را آزاد کردند
*استاد محمدشجاعی میگوید تا چیزی را نشناسید نمیتوانید درست ازش استفاده کنید و حالش را ببرید، و مهمترین چیز جهان خودتان هستید چقدر میشناسیدش
*نل تامپسون در کتاب "من" وقتی نگاه کردن به من را شرح میدهد وقتی میگوید من شناسنده و من شناسایی شونده دو تا هستند، میگوید :
تو به هر چیز که آگاهی داری در آن سهیم میشوی
پس بگو چرا نه من...
که ال جی بی تیهایی که جهان و مافیها به فلانشان نیست هم، برای غزه بی قرارند...
واقعا انسان کیست؟ امکاناتش چیست؟ ارتباطاتش در او چه چیزی ایجاد میکنند؟ آیا هنوز میشود گفت بودن بهتر از نبودن است؟
ذهنم میرود سراغ آن صحنه که آدم و حوا بعد از یک عالمه سرگردانی، روز عرفه هم را پیدا کردند. چشم توی چشم هم، بعغض کرده.....شاید هردوشان، خودش را در چشم دیگری شناخت...
من خودم را در کجای این شب تیره بشناسم؟؟؟
نوشته شده در دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۲:۴۱ ب.ظ توسط .